گاتری خیلی دوست داشت نظریه اش رابسیارکاربردی کند. درنتیجه نوشته های او پرازمثالهایی دراین باره است که چگونه می توان یادگیری ویادآوری را درحیوانات وانسانها بهترکرد.
گاتری دراین باره که نظریه یادگیری مجاورت یک کوششی اواز نقطه نظرکاربردی چه معنایی دارد می گویدبرای اینکه رفتاررا تحت کنترل درآوریم لازم است ترتیبی دهیم که رفتاردرحضورشرایط محرکی رخ دهد که برآن کنترل داریم .اومی گوید: اگرمی خواهید سگی هنگامی که صدایش می کنید به طرف شما بیاید ابتدا باید با نشان دادن یک تکه استخوان گریختن ازآن. کشیدن آن به سمت خودتان. یا هرکاردیگری که گمان می کنید ممکن است سگ را به نزدیک شدن ترغیب کند آن را وادارکنید به طرف شما بیاید. اگردرهمان لحظه فریاد بزنید "بیا" طولی نمی کشد که بین این دستوروعمل تداعی برقرارمی شود.
توجه کنید که این سگ پاسخ جدیدی رایاد نگرفته است بلکه ازقبل می دانست چگونه به سمت شما بدود. دراین مورد مثل سایر موارد یادگیری آنچه تغییرمی کند تداعیهای بین پاسخ دویدن به سمت شما ویک علامت است . گاتری می گوید: اینکه چه چیزی آموختن آمدن سگ را راحت می کنداین است که این کاری است که سگها معمولا انجام می دهند درست همان طوری که درازمی کشند. می غلتند.می روند تکه چوبهایی را می آورند والی آخر. گاتری می گوید: ما نمی توانیم به گاوها یاد بدهیم تکه چوبی را پیدا کنند وبیاورند زیرا این کاری است که گاوها آن را انجام نمی دهند.
ترک کردن عادتها
گاتری درراستای نظریه خود معتقد است که پاسخها هرگزفراموش نمی شوند بلکه پاسخهای آموخته شده جدیدتری جایگزین آنها می شوند. او می گوید : یادگیری زدایی صرفا عادت است ازآموختن چیزی دیگر. بنابراین بهترین راه ترک کردن یک عادت یافتن نشانه هایی است که آن عادت را راه بیندازند ودرعین حال تمرین کردن پاسخ دیگری به همین نشانه هاست. برای مثال اگرشما سیگارمی کشید دامنه وسیعی ازشرایط محرک با عمل سیگارکشیدن تداعی می شوند بعد ازاتمام خوردن.نوشیدن. تماشای تلویزیون.ملاقات با دوستی که سیگارمی کشد. برخواستن ازخواب هنگام صبح. گاتری می گوید: شرطی زدایی تمام این پیوندها فرایندی طولانی است که ایجاب می کند فرد سیگاری پاسخهای دیگری را به موقعیتهای تداعی شده با شروع زنجیره سیگارکشیدن متصل کند. گاتری برای ترک کردن عادتها سه روش خاص را توصیف می کند: "روش خستگی". "روش آستانه". وروش محرکهای مغایر. آنچه درهمه این روشها مشترک است شرطی سازی بازدارنده است یعنی شرطی کردن پاسخی که اجازه نمی دهد عادتی راکه می خواهیم ترک کنیم تکرارشود.
روش خستگی
روش خستگی که گاهی فرقه سازی نامیده می شود عبارت است ازارایه مکررمحرک به منظور فراخوانی تکرارمداوم پاسخ ناخوشایند. درنهایت ارگانیزم به قدری خسته خواهد شد که دیگرنمی تواند آن پاسخ را انجام دهد. دراین لحظه پاسخ متفاوتی صادرخواهد شد( حتی اگراین پاسخ کاری انجام ندادن باشد). ازنظریه یادگیری یک کوششی گاتری چنین برمی آید که چون این پاسخ جدید تازه ترین واکنش به آن محرک است چنانچه محرک دوباره ارایه شود تکرارخواهد شد. به این طریق عادت ناخوشایند اصلی ترک می شود.
. مهمترین اثر او کتاب "روانشناسی یادگیری" است. گاتری آشکارا یک رفتارگرا بود. درواقع گاتری فکر میکرد که نظریه پردازانی چون ثراندایک ، اسکینر ، هال ، پاولف ، و واتسون بسیار ذهنی گرا هستند . او با کاربرد دقیق قانون ایجاز (parsimony) توانست همه? پدیدههای یادگیری را با استفاده از تنها یک اصل یعنی اصل یا قانون مجاورت (Law of contiguity ) تبیین کند. گاتری قانون مجاورت را به شرح زیر بیان میکند. " ترکیبی از محرکها که با حرکتی همراه شده است ، وقتی که دوباره ظاهر شود ، همان حرکت را بهدنبال خواهد داشت " یا به تعبیر دیگر اگر شما در یک موقعیت معین عمل خاصی را انجام دهید بار دیگر که در آن موقعیت قرار میگیرید همان عمل را انجام خواهید داد.
نظریه گاتری بیش از همه به نظریه واتسون شبیه است. تفاوت اصلی بین نظریه واتسون و نظریه گاتری این است که واتسون قانون بسامد را می پذیرفت اما گاتری آن را قبول نداشت.
نظریه گاتری نخستین سنگ بنای اولین مدل های ریاضی یادگیری بوده است و هنوز هم در کانون این گونه نظریهها قرار دارد.
استفاده از مطالب سایت بدون ذکر عنوان صرفا حرام است